
سیگـار بعـدی را روشـن میکنـم
کامـی از لبش میگیـرم
به جای لب هایی که چنـدی است نبوسیـده ام
انگشتانـم بوی تنـد سیگـار میگیـرنـد
همـان انگشتـانی که همچـو باد
جنگـل مـوهـای تـورا نـوازش میکـردند
این انـدام سـوزان تو نیست که مرا احاطـه کـرده
دود سیــگار است و بـس...
که به آخـر میرسـد
لبـم را میسـوزانـد مانند بوسـه ای
که تو هنـگام خـداحـافـظی به آن تقـدیـم کـردی...javahermarket